ستایش ستایش ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

عروسک زیبای ما

یک اتفاق خیلی بد

1392/3/30 15:51
نویسنده : مامان وبابا
599 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا از تو می خواهم بحق محمد وآل محمد هیچ کودکی در هیچ جای دنیا بیمار نشوند و از تمام اتفاقات بد در امان باشند

خدایا دختر من و تمام کودکان را در پناه خودت محفوظ بدار

شنبه کلا روز خوبی داشتیم هم طرف صبح و هم عصر دخترم رو مثل همیشه بردم پارک بازی کرد و راحتر از

همیشه اومد خونه بدون هیچ بهونه ای اون روز تو پارک دخترم یک مار دید که نشون من داد تا من نگام افتاد

 دیدم راست می گه مار رفت تو دیوار مدرسه . ولییییییییییییییییییییییییییی وقتی اومدیم خونه با یک سهل

انگاری که اصلا دوست ندارم  در موردش بنویسم چون واقعا یادآوریش منو زجر می ده مچ دست چپ نازنین

 دخترم موم برداشت اول فکر کردم فقط یک کم دردش گرفته داره خودش رو به من لوس می کنه ولی بعد از

یک ساعت دیدم نه دستش ورم کرده همین که بابا ش اومد بردیمش درمانگاه، دکتر گفت فردا حتما از

دستش عکس بگیرید فرادش ساعت هفت و نیم بردیمش رادیولوژی برای عکس از دستش عکس گرفتن

بردیم عکسش رو به اورتوپد نشون دادیم گفت خوشبختانه  بخیر گذشته چیز مهمی نیست دست یک کم

موم برداشته وبهتر اینکه دستش رو گچ بگیرید باز رفتیم پیش یک اورتوپد دیگه اون هم همین نظر رو

داشت .و الان دست دختر م تو گچه ومنم از این موضوع هم ناراحتم وهم خدا رو شکر می کنم که اتفاق

 بدتراز این برای دخترم نیفتاد.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

بابابزرگ گلشيد
3 تیر 92 9:14
خدا را شكر كه خير گذشته انشالله هميشه سالم باشند
مامان ملینا
4 تیر 92 0:35
الهی چقدر ناراحت شدم.ایشالا که دیگه از این اتفاقها نیفته
اموزش هنر دستی (عسل)
10 تیر 92 2:27
اخه الهی ...
اشکالی نداره زود خوب میشه منم موقع مدرسه بد اوردم یه بار مچ دست چپم مو برداشت و گچی گرفتم یه بار دیگه هم دوباره بعد اون ماجرا بعد چند روز انگشت کوچیک دستم مو برداشت و دوباره گچ و بار بعدی هم که زانوم ضرب دید و با باند کشی بستم کلا همش دکتر بازی بود همین امسال بو دیگه کلاس پنجم بودم وااای ولی زود خوب میشه ایشاال...