آخر سال 91

سلام گلم ببخش مامان رو خیلی دیر به وبلاگت سر زدم چند روز قبل از رفتن به مسافرت خواستم به وبلاگت سر بزنم متاسفانه اینترنت قطع بود.و وقتی که برگشتیم حال خوبی نداشتم.بازم ازت تو گلم معذرت می خوام

خوب می خوام  برات از آخر سال 91 بنویسم که به مسافرت رفتیم

شب ٢٤ اسفند رفتیم پابوس امام رضا (ع) برای خداحافظی همون لحظه که وارد صحن مبارک امام رضا شدیم یکی از خدام صدات زد و بهت یه دونه شکلات داد. شب با صفا وخوبی بود.و موقع برگشتن به خونه راضی نمی شدی می گفتی بریم بابا بزرگ بالاخره با کلی وعده وعید راضی شدی که به خونه برگردیم و شانسی که من وبابا اوردیم این بود که همون لحظه که سوار ماشین شدیم خوابت برد.

اینم عکس قشنگت در حرم با صفای امام رضا(ع)

 روز 25 اسفند ساعت 8 صبح حرکت کردیم به قصد کرمان(شهربابک)خیلی خوشحال بودیم چون بعد از یک سال قرار بود بریم دیدن اقوام .از اونجای که هر وقت می خواستیم بریم سفر از همون لحظه اول تو ماشین می خوابیدی منتظر بودم که دوباره هم خواب بری و لی خوشبختانه خواب نرفتی و باید اعتراف کنم دراین سفر که تو ماشین بیدار بودی کلی برامون خوش گذشت

ادامه توضیحات با تصویر

اینجا اول صبح همون لحظه که سوار ماشین شدیم

 اینجا نرسیده به فردوسه که گلهای لاله باز شده بود وبابا ی وایساد ومن وتو هم رفتیم یه عالمه گل چیدیم ای  بلا خیلی از این کار لذت بردی

 اینجا تازه رسیده بودیم فردوس برای ناهار

 ساعت ٤ بود که از فردوس بیرون شدیم به قصد دیهوک شب رو دیهوک خوابیدیم وفردا طوری حرکت کردیم که ساعت ٧ تو کویر باشیم که تو کویر رو ببینی. چون دیدن کویر هم لذت خاصی داره.(کویر لوت)

بقیه در ادامه مطلب 

اینجا راور برای صرف صبحانه وایسادیم که دو تا دوست پیدا کردی

اینم از خواب نازت تو ماشین یک ساعت مونده به مقصد