سال1392
سال تحویل خونه بابابزرگ بودیم که به غیر از دایی عباس و خاله بتول بقیه اونجا بودن البته محمد به نمایندگی از طرف باباش اومده بود (تو هم اصلا با محمد جور نبودی تو بچه ها با همه دوست بودی غیراز محمد ) تقریبا ٤٥ دقیقه مونده بود به سال تحویل خواستم امادت کنم که دایی مهدی اومدهمین که لباس تنت کردم رفتی تو بغل دایی نشستی واصلا به طرف من وبابای نیومدی حتی موهات رو هم دایی مهدی تل زد ودرست کرد موقعی که سال تحویل شد از کنار دایی تکون نخوری منو بابا خواستیم روی ماهت رو ببوسیم نگذاشتی بلا .و در تمام عکسای که از تو گرفتیم همین عکست خوب شدکه کنار دایی و رضا وریحانه هستی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی